آن زمانها کز نگاه خسته مرغان دريايي وز سکوت ظلمت شبهاي تنهايي و هنگامي که بي او جان من چون موجي از اندوه ميشد قطره اشکي دواي درد من بود اين زمان آن اشک هم پايان گرفته وان دواي درد بي درمان هم ماتمي ديگر گرفته آسمان ميگريد امشب ساز من مينالد امشب او خبر دارد که ديگر اشک من ماتم گرفته او خبر دارد که ديگر ناله ام پايان گرفته او خبر دارد که ديگر ناله ام پايان گرفته
+ نوشته شده در دوشنبه یکم آذر 1389ساعت 23:29 توسط حامد | 85 نظر
+ نوشته شده در دوشنبه یکم آذر 1389ساعت 18:48 توسط حامد | 9 نظر
دوش با ياد تو، ليك از تو جدا، تا دم صبح
گريه كرديم من و شمع بتا تا دم صبح
دور از جان تو اي دوست كه ديشب بي تو
سنگ مي ريخت به ما ابر بلا تا دم صبح
ياد آن شب كه به هم سلسله جنبان بودند
شانه و دست من و باد صبا تا دم صبح
بر سرم دوش زهجران تو كوكب مي ريخت
شب جدا ، شمع جدا ، ديده جدا تا دم صبح
نه همين دوش كه عمريست معلم شبها
گريه كردم به خدايي خدا تا دم صبح
+ نوشته شده در دوشنبه بیست و ششم مهر 1389ساعت 19:29 توسط حامد | 12 نظر
تبادل لینک هوشمند برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان من وتو2 و آدرس mnb2021.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.